اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ساده زنخدان

نویسه گردانی: SADH ZNḴDʼN
ساده زنخدان . [ دَ / دِ زَ ن َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) کنایه از جوان بیریش . امردی که هنوز خط بر نیاورده باشد. (آنندراج ). امرد. که ریش نیاورده باشد. ساده . ساده رخ . ساده روی . ساده زنخ . ساده شکر :
ساده زنخدان بدم و ساده کار
ساده نمک بودم و ساده شکر.

سوزنی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.