اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ساده شکر

نویسه گردانی: SADH ŠKR
ساده شکر. [ دَ / دِ ش َ /ش ِ ک َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) امردی که هنوز خط پشت لب برنیاورده باشد و بمناسبت لب شکر گفته [ اند ] ۞ . (آنندراج ). بیریش . ساده رخ . ساده روی . ساده زنخ . ساده زنخدان . ساده عذار :
ساده زنخدان بدم و ساده کار
ساده نمک بودم و ساده شکر.

سوزنی .


بس دانه ٔ دلها که ز تن برد بتاراج
آن مور که گرد لب ساده شکران شد.

میرخسرو (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.