اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ساری

نویسه گردانی: SARY
ساری . (هندی ، اِ) به زبان هندی فوطه و میزری را گویند که زنان آن ملک بپوشند. یک سر آن را ته بند سازند و سر دیگر را مقنعه . (جهانگیری ). لباس اهل دکن است . و زنان آنجا یک سر آن را بطریق فوطه و لنگی برکمر بندند و سر دیگر آنرا مانند مقنعه و روپاک بر سر اندازند. (برهان ). لباس اهل دکن . (آنندراج ). ساری جامه ٔ عمومی زنان هند، عبارت است از یک پارچه به طول پنج یا شش گز و به عرض 120 صدم گز که نصف آنرا در اطراف بدن پوشند و نصف دیگر برکتف اندازند و آن را یا از ابریشم و یا تارهای سیم و زر می بافند و به نقش و نگارها می آرایند. (سرزمین هند علی اصغر حکمت ص 538). و رجوع به همان کتاب ص 274 و 275 و سار، ساره ، شار، شاره در این لغت نامه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
صاری شعبان . [ ش َ ] (اِخ ) سنجاقی است در انتهای شرقی سنجاق درامه از ولایت سالونیک . از جانب مشرق و شمال شرقی با سنجاق کوملجنه از ولایت ...
صاری صالتق . [ ] (اِخ ) یکی از خلفای حاجی بکتاش ولی ، قدّس سره است . مدفن وی معلوم نیست ، با این وصف درویشان ساده لوح طریقت بکتاشی به ...
صاری مصطفی پاشا. [ م ُ طَ فا ] (اِخ ) وی در عصر سلطان محمودخان اول میزیست و بسال 1153 هَ . ق . به قپودانی (کاپیتانی ) منصوب شد و بیش از یک ...
صاری عبداﷲافندی . [ ع َ دُل ْ لاه اَ ف َ ] (اِخ ) یکی از شاهزادگان مغرب است که در زمان سلطان احمدخان اوّل به استانبول هجرت کرد، و سیّدمحم...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.