اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ساز

نویسه گردانی: SAZ
ساز. (اِخ ) ۞ تلفظ آلمانی : زاتز ۞ ، چکوسلواکی (ژاتتز) از شهرهای چکوسلواکی است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۴ ثانیه
ساز و سوز. [ زُ ] (ترکیب عطفی ، اِمرکب ) سوز و ساز. سوختن و ساختن . تحمل : از روز وصل باز همام شکسته راجز ساز و سوز و ناله ٔ دل يادگار نیست .هم...
ساز و عدت . [ زُ ع ُدْ دَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ساز و برگ . برگ و ساز. ساز و اهبت : و کیخسرو و لشکر او با ساز و عدت تمام روی بدیشان نهادند...
ساز و نوا. [ زُ ن َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ساز و آواز. ساز و سرور. بزن و بکوب . ساز و نواز : رطل کشان صبح را نزل و نوای تازه بین زخمه زنان ...
سیاهی ساز. (نف مرکب ) مرکب ساز. (ناظم الاطباء).
شمایل ساز. [ ش َ ی ِ ] (نف مرکب ) شمایل سازنده . نقاشی که تصویربزرگان دین را نقاشی کند. (از فرهنگ فارسی معین ).
ساغری ساز. [ غ َ ] (نف مرکب )سازنده ٔ کفش ساغری . ساغری دوز. رجوع به ساغری شود.
عمارت ساز. [ ع َ / ع ِ رَ ] (نف مرکب ) سازنده ٔ عمارت . عامل آبادانی . آبادان کننده : پادشاهی در او عمارت سازدختری داشت پروریده بناز.نظامی .
صندلی ساز. [ ص َ دَ ] (نف مرکب ) صندلی سازنده . آنکه صندلی سازد. سازنده ٔ صندلی . رجوع به صندلی شود.
صندوق ساز. [ ص َ ] (نف مرکب )سازنده ٔ صندوق . آنکه صندوق تهیه می کند : دلم را ز صندوق ساز است غم که صندوق مهرش بود سینه ام . طاهر وحید (از آن...
صاغری ساز. [ غ َ ] (نف مرکب ) سازنده ٔ کفش صاغری . صاغری دوز.
« قبلی ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ صفحه ۱۳ از ۲۲ ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.