گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ساز نویسه گردانی: SAZ ساز. (اِخ ) ۞ تلفظ آلمانی : زاتز ۞ ، چکوسلواکی (ژاتتز) از شهرهای چکوسلواکی است . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه واژه معنی غالیه ساز غالیه ساز. [ ی َ / ی ِ ] (نف مرکب ) آن که غالیه سازد. خوشبوی ساز. عطار. غالیه سای : زآن غالیه دان شکرانگیزمه غالیه ساز و گل شکرریز.نظامی . فرنگی ساز فرنگی ساز. [ ف َ رَ ] (نف مرکب ) هر صنعت گری که بطرز اروپائی مصنوع خود را بسازد. || (ن مف مرکب ) هر مصنوعی که دقیق و بشیوه ٔ اروپائیان ساخ... فرهنگ ساز فرهنگ ساز. [ ف َ هََ ] (نف مرکب ) فرهنگدان . فرهنگی . دانشمند و خردمند : هم از چند چیزش بپرسید بازچنین گفت کای پیر فرهنگ ساز. اسدی .رجوع به فر... ساز گرفتن ساز گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ] (مص مرکب ) دمساز شدن . هماهنگ شدن . سازوار آمدن .- ساز گرفتن با ساز کسی ؛ بساز او رقصیدن : شما ساز گیرید باساز اوی گذر... ساز نوروز ساز نوروز. [ زِن َ / ن ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ساختگی و اسباب نوروز. (رشیدی ). سامان و ساختگی و سرانجام نوروز باشداز اشربه و اطعمه و البس... ساز دولاب سازدولاب . [ زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یکی از آلات موسیقی قدیم از سازهای زهی (ذوات الاوتار) است که از نظر شکل و ابعاد بی شباهت به دهل... ساز فولاد ساز فولاد. [ زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یکی از آلات موسیقی است که دارای سی و پنج لوح بوده و از هر لوح آهنگی حامل میشده است . (ازمجله... ساز کمانی ساز کمانی . [ زِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) آلت موسیقی از ذوات الاوتار که آن را با کمان (آرشه ) ۞ نوازند چون رباب و کمانچه و غژک و ویلن... بهانه ساز بهانه ساز. [ ب َ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) بهانه فروش . بهانه سازنده . عذرآورنده . (فرهنگ فارسی معین ). || پوزش آورنده . (ناظم الاطباء). || ادعای ... پرخاش ساز پرخاش ساز. [ پ َ ] (نف مرکب ) پرخاشجوی . آماده ٔ جنگ : بصید هزبران پرخاش سازکمند اژدهائی دهن کرده باز.سعدی . تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ صفحه ۱۴ از ۲۲ ۱۵ ۱۶ ۱۷ ۱۸ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود