گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ساز نویسه گردانی: SAZ ساز. (اِخ ) ۞ تلفظ آلمانی : زاتز ۞ ، چکوسلواکی (ژاتتز) از شهرهای چکوسلواکی است . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه واژه معنی بستنی ساز بستنی ساز.[ ب َ ت َ ] (نف مرکب ) شخص و دستگاه سازنده ٔ بستنی . جاروب ساز جاروب ساز. (نف مرکب ) آنکه جاروب ها بسازد : چو جاروب سازش برفعت نشست ز مژگان خورشید جاروب بست .ملاطغرا (از آنندراج ). دایره ساز دایره ساز. [ ی ِ رَ / رِ ] (نف مرکب ) که دایره سازد. که دایره ترتیب دهد. که چنبره و حلقه زند. || که دایره کشد. که شکل دایره رسم کند. |... دستان ساز دستان ساز. [ دَ ] (نف مرکب ) دستان سازنده . نغمه سرا : شش هزار اوستاد دستان سازمطرب و پای کوب و لعبت باز. نظامی .آمد آن دستگیر دستان سازمهر نو کرد... دیهیم ساز دیهیم ساز. [ دَ / دِ ] (نف مرکب ) سازنده ٔدیهیم . || بادیهیم . دیهیم ور : وز انجا سوی کاخ رفتند بازبه تخت جهاندار دیهیم ساز.فردوسی . دندان ساز دندان ساز. [ دَ ] (نف مرکب ) مسنن . که ساختن دندان پیشه دارد. که به ساختن دندان مصنوعی اشتغال دارد. (یادداشت مؤلف ). آنکه دندان عاریه م... ساروج ساز ساروج ساز. (نف مرکب ، اِ مرکب ) آنکه با آمیختن آهک و خاکستر ساروج سازد. ساروج کوب . ساروج گر. صاروج گر. رویین ساز رویین ساز. (نف مرکب ) روی ساز و صفار. (ناظم الاطباء). رجوع به روی گر شود. رعایت ساز رعایت ساز. [ رِ ی َ ] (نف مرکب ) رعایت سازنده . رعایت کننده . پاس دارنده . که مراعات کند. که نگهداری کند : گشت با فتح از آن ولایت بازبا رعیت ... معرکه ساز معرکه ساز. [ م َ رَ ک َ / م َ رِ ک ِ ] (نف مرکب ) معرکه گیر. (آنندراج ). رجوع به معرکه گیر شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ صفحه ۱۶ از ۲۲ ۱۷ ۱۸ ۱۹ ۲۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود