گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ساز نویسه گردانی: SAZ ساز. (اِخ ) ۞ تلفظ آلمانی : زاتز ۞ ، چکوسلواکی (ژاتتز) از شهرهای چکوسلواکی است . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه واژه معنی مفتول ساز مفتول ساز. [ م َ ](نف مرکب ) آنکه مفتول سازد. و رجوع به مفتول شود. مجسمه ساز مجسمه ساز. [ م ُ ج َس ْ س َ م َ / م ِ ] (نف مرکب ) آن که مجسمه سازد. مجسمه تراش . پیکرتراش . محمده ساز محمده ساز. [ م َ م َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) ستایش گر وسپاس گزار. (آنندراج ). رجوع به محمده و محمدت شود. مرثیه ساز مرثیه ساز. [ م َ ی َ / ی ِ ] (نف مرکب ) مرثیه سرا. مرثیه گوی . که در عزای مرده و از دست رفته ای اشعار سراید. کاولی ساز کاولی ساز. [ وُ ] (نف مرکب ) هرکه چیزهای زشت و ناهموار سازد. (آنندراج ). مثل کولیها. || بر کسی که چشم را کج کند و بینی درهم کشد نیز اطلاق... کبریت ساز کبریت ساز.[ ک ِ ] (نف مرکب ) آنکه کبریت سازد. (فرهنگ فارسی معین ). که کبریت درست کند. که بصنعت کبریت پیدا آرد. قلیان ساز قلیان ساز. [ ق َل ْ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر، واقع در 30500گزی شمال کلیبر و 30500 گزی شوسه ٔ اهر به کلیبر، موقع ج... کلیشه ساز کلیشه ساز. [ ک ِ ش ِ ] (نف مرکب ) آنکه کلیشه و گراور سازد. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کلیشه ساختن شود. کشکول ساز کشکول ساز. [ ک َ ] (نف مرکب ) آنکه کاسه ٔ کشکول می سازد. سازنده ٔ کشکول : بود همچو کفگیر دستش درازکه گیرد نقاری (؟) ز کشکول ساز.ملاطغرا (از آنن... ماشین ساز ماشین ساز. (نف مرکب ) آن که ماشین سازد. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ صفحه ۱۷ از ۲۲ ۱۸ ۱۹ ۲۰ ۲۱ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود