گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ساز نویسه گردانی: SAZ ساز. (اِخ ) ۞ تلفظ آلمانی : زاتز ۞ ، چکوسلواکی (ژاتتز) از شهرهای چکوسلواکی است . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه واژه معنی جشن ساز جشن ساز. [ ج َ ] (اِ مرکب ) نام روز اول است از سالهای ملکی . (برهان قاطع). جفت ساز جفت ساز. [ ج ُ ] (اِ مرکب )نوعی از فنون و هنرهای سازندگی . صفتی از صفات ذوی الاوتار است و آن سه نوع میباشد:جفت ساز، راست ساز و یک ونیم ساز. (... جنگ ساز جنگ ساز. [ ج َ ] (نف مرکب ) آماده و مهیا برای جنگ . || بهادر و مرد جنگی . (ناظم الاطباء). چرخ ساز چرخ ساز. [ چ َ ] (نف مرکب ) سازنده ٔ چرخ . || شبیه به چرخ . چرخ مانند. (ناظم الاطباء). چرم ساز چرم ساز. [ چ َ ] (نف مرکب ) دباغ و کسی که چرم میسازد. (ناظم الاطباء). چرم سازنده . سازنده ٔ چرم . آنکه ساختن چرم داند و تواند. آنکس که از پ... دست ساز دست ساز. [ دَ ] (ن مف مرکب ) دست ساخته . چیزی که به دست ساخته باشند. (آنندراج ). ساخته ٔ دست : بر مائده ای که دست ساز فلک است یا بی نمک است... داغ ساز داغ ساز. (نف مرکب ) داغ کننده . || سازنده ٔ آلت داغ . چیت ساز چیت ساز. (نف مرکب ) (مرکب از «چیت » + «ساز» مخفف سازنده ) چیتگر. سازنده ٔ چیت . || آنکه چیت ها را رنگ کند : به این قالب خشک بی جان مراحیا... چمن ساز چمن ساز. [ چ َ م َ ] (نف مرکب ) باغبان . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مرادف چمن آرای و چمن پیرای و چمن طراز. (از آنندراج ) : پیری شکوفه کرد و اجل... خشم ساز خشم ساز. [ خ َ / خ ِ ] (نف مرکب ) عصبانی . خشمگین . غضبناک . خشمین : فروبرد سرطیره و خشم سازوزان طیرگی سر برآورد باز.نظامی . تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۲۲ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود