اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ساز

نویسه گردانی: SAZ
ساز. (اِخ ) ۞ تلفظ آلمانی : زاتز ۞ ، چکوسلواکی (ژاتتز) از شهرهای چکوسلواکی است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
ساز مجلس . [ زِ م َ ل ِ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آلات و ظروف مجلس میگساری . آلات شرابخانه . ساز شراب . سرویس میگساری به اصطلاح امروزی : [ ...
ساز کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ساخته و آماده کردن . (آنندراج ). آمادن . فراهم کردن . مهیا کردن . ترتیب دادن . ساخته کردن . ساختن : سپه را هم...
ساز ضربی . [ زِض َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ آلت موسیقی که با کوبیدن ضربه ای بدان بصدا درآید، چون دایره و طبل و کوس و غیره . رجوع به ...
ساز دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) ساز بستن . ساز زدن . ساز پرداختن . ساز نواختن . (مجموعه ٔ مترادفات ) : هیچ ساز از دلنوازی نیست سیرآهنگ ترچنگ را بگذا...
ساز بادی . [ زِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) ۞ آلت موسیقی از ذوات النفخ که با دمیدن نفس آدمی یا هوا نغمه کند. چون نی و شیپور و ارغنون . رجوع ...
ساز و برگ .[ زُ ب َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) اسباب و سامان . (بهار عجم ) (آنندراج ). برگ و ساز. ساز و آلت . ساز و سامان . آلات و ادوات . اسباب . ...
ساز و دهل . [ زُ دُ هَُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ساز و سرنا. ساز و نقاره . تار و تنبک . تار و طنبور.
ساز و رسم . [ زُ رَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ساز و آئین . ساز و نهاد. راه و رسم .رسم و راه . ساز و سامان . ساز و پیرایه : پراکند کافور برخویشتن چن...
ساز و آلت . [ زُ ل َ ](ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ساز و برگ . برگ و ساز. ساز وساخت . ساز و سلاح . سلیح و ساز. تجهیزات : موکب و خیل فلان میرپراکند ز...
سوز و ساز. [ زُ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) عشق و محبت و اندوه و الم و غم و آزردگی و ملالت خاطر. (ناظم الاطباء) : بر خود چو شمعخنده زنان گر...
« قبلی ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ صفحه ۱۲ از ۲۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.