گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ساز نویسه گردانی: SAZ ساز. (اِخ ) ۞ تلفظ آلمانی : زاتز ۞ ، چکوسلواکی (ژاتتز) از شهرهای چکوسلواکی است . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه واژه معنی ترانه ساز ترانه ساز. [ ت َ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) ترانه سرای . نغمه سرای و سرودگوی . (ناظم الاطباء) : چون به هوای مدحتت زهره شود ترانه سازحاسدت از سماع... تسبیح ساز تسبیح ساز.[ ت َ ] (نف مرکب ) آنکه سبحه را بسازد. (بهار عجم ) (آنندراج ). سازنده ٔ سبحه . (ناظم الاطباء) : چه گویم من از مهر تسبیح سازکه رویم ... تسکین ساز تسکین ساز. [ ت َ ] (نف مرکب ) آرام کننده . آسایش رساننده . تسلی دهنده . درمان کننده ٔ درد. طبیب : در این علت سرای دهر خرسندی طبیبت بس چو تسکین س... تصنیف ساز تصنیف ساز. [ ت َ ] (نف مرکب ) کارسرای . حراره گوی . وشاح . زاجل . زجال . مُوَشِّح . (یادداشت مرحوم دهخدا). سازنده ٔ سرود و تصنیف . که تصنیف و نوا... اشکنه ساز اشکنه ساز. [ اِ ک َ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) آنکه اشکنه سازد. سازنده ٔ اشکنه . رُبْضَة. رُبَضَة. (منتهی الارب ). افسون ساز افسون ساز. [ اَ ] (نف مرکب ) ساحر و عزائم خوان . افسون پرداز. افسون خوان . افسون گر. افسون پژوه . (آنندراج ). باروت ساز باروت ساز. (نف مرکب ) باروطساز. آنکه باروت سازد. سازنده ٔ باروت . باطری ساز باطری ساز. (نف مرکب ) باتری ساز. سازنده ٔ باطری . آنکه باطری سازد و تعمیر کند. بخاری ساز بخاری ساز. [ ب ُ ] (نف مرکب ) که بخاری سازد. سازنده ٔ بخاری . آنکه با حلبی یا آهن بخاری سازد. بریان ساز بریان ساز. [ ب ِرْ ] (نف مرکب ) بریان سازنده . بریانی پز. کباب پز. طاهی . (از منتهی الارب ). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ صفحه ۱۵ از ۲۲ ۱۶ ۱۷ ۱۸ ۱۹ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود