اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ساز زدن

نویسه گردانی: SAZ ZDN
ساز زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) ساز بستن . ساز دادن . ساز پرداختن . ساز نواختن . (مجموعه ٔ مترادفات ) :
زمانه ساز طرب میزند چنانکه بگوش
رسد ز زاویه ٔ عنکبوت نغمه ٔ تار.

کلیم کاشانی (از مترادفات ).


- ساز زدن بکام کسی ؛ بکام او بودن :
گربخت بکام اوزدی ساز
هرگز بوطن نیامدی باز.

نظامی (لیلی و مجنون ).


رجوع به ساز شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
ساز بینوائی زدن . [ زِ ن َ زَ دَ ] (مص مرکب ) گدائی کردن . (آنندراج ، از مظهر العجایب ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.