اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ساسان

نویسه گردانی: SASAN
ساسان . (اِخ ) ابن بهمن بن اسفندیار ملقب به ساسان الاکبر مطابق روایات افسانه ای که در شاهنامه و نیز در کلیه ٔ کتابهای تاریخ و لغت آمده ، جدّ سلسله ٔ ساسانی است . در برهان قاطع آمده : نام پسر بهمن بن اسفندیار است که از همای دخت که هم خواهر و هم مادر او و هم زن و هم دختر پدر او بود گریخت ، گویند چون بهمن ، همای دختر خود را ولیعهد گردانید ساسان از خوف جان به کوهسار گریخت و سیاحت پیشه کرد، جمعی از درویشان براو گرد آمدند و در هیچ مسکنی منزل نساخت و در هیچ موضعی وطن نگرفت بدین معنی آن طایفه را که به انواع گدائی و اصناف سؤال ، جواهر و نقود از دکان و کیسه های مردم استخراج میکردند ساسان نامند. (برهان ). او [ بهمن ] را پسری بود نام او ساسان از زنی نام او شیوذ ۞ از فرزندان طالوت ملک . (ترجمه ٔ تاریخ طبری چ مشکور ص 70). در شاهنامه آمده :
پسر بود او را یکی شیرگیر
که ساسانش خواندی ورا اردشیر
یکی دخترش بود نامش همای
هنرمند و بادانش و پاک رای
پدر درپذیرفتش از نیکوی
بدان دین که خوانی ورا پهلوی
همای دل افروز تابنده ماه
چنان بد که آبستن آمد ز شاه
چو شش ماه شد پر ز تیمار شد
چو بهمن چنان دید بیمار شد
چو از درد، شاه اندر آمد ز پای
بفرمود تا پیش او شد همای
چنین گفت کاین پاک تن چهرزاد
ز گیتی فراوان نبوده ست شاد
سپردم بدو تاج و تخت بلند
همان لشکر و گنج و بخت بلند
ولیعهد من او بود در جهان
هم آنکس که زو زاید اندر نهان
چو ساسان شنید این سخن خیره شد
ز گفتار بهمن دلش تیره شد
به سه روز و دو شب بسان پلنگ
از ایران بمرزی دگر شد ز ننگ
دمان سوی شهر نشاپور شد
پر از درد بود از پدر دور شد
زنی را ز تخم بزرگان بخواست
همی خویشتن داشت با خاک راست
همی داشت تخم کیی در نهفت
ز گوهر بگیتی کسی را نگفت
زن پاک تن پاک فرزند زاد
یکی نیک پی پور فرخ نژاد
پدر نام ساسانش کرد آن زمان
مر او را بزودی سرآمد زمان .

(شاهنامه چ بروخیم ج 6 صص 1755 - 1757).


در مجمل التواریخ و القصص آمده : «کی بهمن ، پسر اسفندیار بود و مادرش را نام اسنور ۞ بود از فرزندان طالوت الملک ، و نام او اردشیر بود، کی اردشیر دراز انگل خواندندی او را و به بهمن معروف است ، و او را درازدست نیز گویند... و او را پسری بود نامش ساسان ، و دختری همای . (همان کتاب ص 30). بهمن را پسری بود نام وی ساسان ، چون بهمن پادشاهی دختر را داد، [ وی ] ننگ آمدش از این کار و به دور جای برفت و نسب خویش پوشیده کرد، و گوسفند چند بدست آورد و همی داشتی تا به هندوستان اندر بمرد، و از وی پسری ماند هم ساسان نام بود، تا پنجمین پسر همچنان [ ساسان ] نام همی نهادند، و روزگار اندر محنت و شبانی کردن همی گذاشتند تا پاپک پادشاه اصطخر خوابها دید که بجایگاه گفته شود. (همان کتاب ص 32 و 33). چون بهمن گذشته شد از وی پنج فرزند ماند. دو پسر یکی ساسان دیگر دارا... ساسان با آنکه عامل و عالم و مردانه بود رغبت بپادشاهی نکرد و طریق زهد سپرد و در کوه رفت . (فارسنامه ٔ ابن بلخی چ تهران ص 44). او [ بهمن ] را پسری بود ساسان نام و دختری همای نام بهمن همای را زن کرد و پادشاهی به دختر داد ساسان از رشک بعبادت مشغول شد. (تاریخ گزیده چ عکسی ص 89). ۞ به عقیده ٔ یزدانیان ساسان نخست تارک دنیا شد و بپادشاهی نپرداخت و خود را در حکمت و ریاضت کامل ساخت و اولاد خود را نیز به تحصیل دانش و فرزانگی وصیت کرد و همه ٔ اولاد اودر سلک کاملین منسلک شده اند. (انجمن آرا) (آنندراج ). نخست ساسان بزعم مؤلف دساتیر پانزدهمین پیغامبر ایرانی بوده است ۞ . رجوع به فرهنگ ایران باستان پورداود ص 34 و مزدیسنا در ادبیات فارسی معین چ 1 ص 50 و 51 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
ساسان . (اِخ ) ابن ساسان (ساسان سوم ) به روایت فردوسی در شاهنامه ، فرزند ساسان بن بهمن بن اسفندیار است . فردوسی گوید: چون بهمن همای را ولی...
ساسان . (اِخ ) ابن فشافشاه بن جوهر شهریار فارس بن ساسان بن بهمن . مؤلف فارسنامه (ابن بلخی ) نام وی را در سلسله ٔ نسب بیست و پنجمین پادشاه...
ساس در اوستایی به این معنی هاست: 1ـ آوازه، شهرت. 2ـ دوستی، محبت، علاقه. 3ـ فرمانروایی، ریاست، حکومت، حاکمیت. و از ساس، ساسته sāsta ساخته شده با این مع...
آل ساسان . [ ل ِ ] (اِخ ) ساسانیان . بنی ساسان . نام سلسله ای از پادشاهان ایران پس از اشکانیان منسوب به اسم جدّ مؤسس این پادشاهی ، اردشیر ب...
ساسان سرا. [ س َ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان گیل دولاب بخش رضوانده شهرستان طوالش ، واقع در4هزارگزی خاور رضوانده ، کنار راه آهن پونل به کپورچ...
پور ساسان . [ رِ ] (اِخ ) پسر ساسان بن ساسان و پدر اردشیر بابکان : ببابک چنین گفت از آن پس جوان که من پور ساسانم ای پهلوان .فردوسی .
ساسان کرد. [ ن ِ ک ُ ] (اِخ ) لقب ساسان بن بهمن است . (شرح مقامات حریری مطرزی چ سنگی 1273 ص 39 بنقل دکتر معین در حاشیه ٔ برهان ). رجوع ب...
ساسان آباد. (اِخ ) نام قدیمی سبزوار بزعم مؤلف تاریخ بیهق ، و آن منسوب به ساسان بن بهمن است . در تاریخ بیهق آمده : چون ساسان دید که پدر...
ساسان الاصغر. [ نُل ْ اَ غ َ ] (اِخ ) لقبی است که مورخان اسلامی به ساسان پدر بابک پدر اردشیر بابکان داده اند ساسان الاصغربن بابک بن مهرمس ...
ساسان قاریز. (اِخ ) معرب ساسان کاریز، دیهی در بیهق ، و آن را در قرن ششم ساسقاریز می نوشتند. و در این عصر نام یکی از کاریزهای مغیثه از تواب...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.