اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ساقی

نویسه گردانی: SAQY
ساقی . (اِخ ) ملقب به کمال الدین میرزا، شاه حسین اصفهانی متخلص به ساقی وزیر شاه اسماعیل صفوی است . وی در آغاز عمر در اصفهان به بنائی اشتغال داشت و چون اندک سوادی داشت به قابضی آن شهر رسید و مدتی وزیر داروغه ٔ آنجا و ملازم دورمش خان شاملو از امرای معروف و مقتدر آن عصر بود ۞ در زمستان سال 920 هَ . ق . هنگامی که شاه اسماعیل در تبریز اقامت داشت وی را بوزارت خویش برگزید ۞ و عنوان وکیل السلطنه ۞ و اعتمادالدوله بدوداد. ۞ و ظاهراً علت این انتخاب خدمات نمایانی بود که میرزا شاه حسین در جنگهای شاه با سلطان سلیم بظهور رسانیده بود ۞ وی در طول نه سال وزارت تمول سرشاری اندوخت . مؤلف تحفه ٔ سامی گوید: «کار او بجایی رسید که در یک روز هزارتومان بخشید و کم کسی را از وزراء این رتبه دست دهد». ۞ صاحب حبیب السیر گوید: «ولایت کاشان به سیورغال او معین شده بود» و یک بار پذیرایی باشکوهی از شاه اسماعیل بعمل آورد و پیشکشهای گران بتقدیم رسانید که تفصیل آن جمله در حبیب السیر ۞ آمده است . شاید سوابق زندگانی این مرد موجب آن بود که امرا و ارکان دولت و مقربان سلطنت قدرت وزارت او را بر نمیتافتند و مدام با وی بر سرستیزه بودند. ۞ سام میرزا گوید: «بسیار نازک مزاج و رعناوش سلوک مینمود و در خوش طبعی و ظرافت تقلد امیرعلیشیر میفرمود و نسبت بمقربان درگاه و امرای عالیجاه رعایت حرمت بجا نمی آورد بنابراین جمیع ارکان دولت ازو رنجیده درصدد انهدام بنای حیاتش برآمدند ۞ . در بهار سال 929 هَ . ق . ۞ بروز چهارشنبه 28 جمادی الاولی هنگامی که وزیر از بزم شاه اسماعیل در باغ بهشت تبریز به آهنگ منزل خویش بیرون آمد مهتر شاه قلی از مقربان شاه که جهت اخراجات رکابخانه ٔ همایون مبلغهای کلی تحویل داشت و از سخت گیریهای وزیر در آن امر دلتنگ بود در بیرون باغ خنجری بر شانه ٔ وی زد و به قورچیان ۞ گفت حکم همایون صدور یافته که این شخص را پاره پاره کنند و آنان نیز چنان کردند. فردای آن روز پیکر وزیر را بکمال بزرگ داشت بکربلا فرستاده و قورچیان را کیفر دادند و شاه قلی نیز که ابتدابه دیاربکر و بعد به شروان گریخته بود گرفتار شد و بقصاص رسید. خواجه جلال الدین محمد کججی که بعد از میرزا شاه حسین بر مسند او نشست در رثای او گفته است :
ای نور دو دیده ٔ جهان افروزم
رفتی تو و چون شب سیه شد روزم
گویا من و تو دو شمع بودیم بهم
کایام ترا بکشت و من میسوزم ۞ .
از اشعار ساقی است :
عاشقان هجر ترا مونس جان ساخته اند
وصل چون نیست میسر، به همان ساخته اند ۞ .
بعد از عمری که دید یکجا
با خویش بکام دل ترا من
از شرم فکنده سرتو درپیش
سوی تو ندیده از حیا من
از ما و تو یک کدام ناچار
بی مهر و وفاست یا تو یا من ۞ .
رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 549 و 595 تا 598 و فهرست آن و تحفه ٔ سامی ص 55 و 56 وآتشکده ٔ آذر چ زوار ص 181 و روز روشن ص 281 شود ۞ .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۵ ثانیه
ساقی شب . [ ی ِ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ماه . (شرفنامه ٔ منیری ) (برهان ) (آنندراج ). || صبح . (شرفنامه ٔ منیری ). صبح صادق . (برهان ) (آن...
ساقی نامه . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) نوعی شعر مثنوی در بحر متقارب که در آن شاعرخطاب به ساقی کند و مضامینی در یاد مرگ و بیان بی ثباتی حیات ...
ساقی رسالت، نام غزلی از شاعر هنرمند و توانای ایرانی ، ابوالفضل عظیمی بیلوردی ( دادا ) می باشد که در تاریخ 1371 هجری شمسی در وزن غزل « ملازمان سلطان »...
ساقی رسالت ، لقبی که شاعر و عارف بزرگ ایرانی ( دادا بیلوردی ) در سال 1371 هجری شمسی به پیامبر اکرم هدیه کرده و نام غزلش در وصف آن حضرت را « ساقی رسال...
ساقی یلغور. [ ] (اِخ ) از امرای سلطان اویس ایلکانی است که بسال 772 هَ . ق . در ری در جنگ با امیر ولی کشته آمد. رجوع به ذیل جامع التوار...
قراجه ساقی . [ ق َ ج ِ ] (اِخ ) یکی از امیران اتابکان دربار سلجوقشاه است که سلطان سنجر حکومت بلاد فارس را به وی و سلجوقشاه تفویض کرد ولی ...
ساقی کوثر. [ ی ِ ک َ کُو ث َ ] (اِخ ) لقب امیرالمؤمنین علی علیه السلام : گرطالب فیض حق به صدقی حافظسرچشمه ٔ آن ز ساقی کوثر پرس . حافظ. ...
حسین ساقی . [ ح ُ س َ ن ِ ] (اِخ ) شاعر معاصر سام میرزا صفوی و متوفی در دامغان 941 هَ . ق . (ذریعه ج 9 ص 497).
بادام ساقی . [ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از چشم معشوق . (آنندراج ).
ساقی جزایری . (اِخ )از شاعران پارسی گوی هندی در قرن دهم و از ملازمان اکبر (963 - 1014 هَ . ق .) پادشاه هند بود. او راست :ز جانم گاه گریه آه...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.