ساکن ساختن
نویسه گردانی:
SAKN SAḴTN
ساکن ساختن . [ ک ِ ت َ ] (مص مرکب ) تسکین دادن . فرونشاندن . رفع : داناست به مصالح جمع ساختن پراکندگی و عاقبت کار، و ساکن ساختن و فرونشاندن بلیه ٔ دشوار. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 315).
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.