سال . (اِ) چوبی است در هند که از آن کشتی سازند. (رشیدی ) (انجمن آرا). هندی درختی که از چوب آن کشتی و جهاز سازند. (برهان ). نام درختی است که آن را به تازی ساج گویند و بیشتر در ملک هندوستان چوب آن را در عمارات و کشتی بکار برند و چنان آورده اند که اگر چوب آن درخت ده هزار سال در زیر زمین باشد سوده نگردد. (انجمن آرا از کشف اللغات ). چوبی گرانبها که از زنگبار افریقا آرند و در بناها بکار برند: لم ترعینی فی العالم الاسلامی ابنیة اجمل من ابنیة هذه المدینة [ یعنی سیراف ] بنیت من الاجر و خشب السال . (احسن التقاسیم مقدسی ). انها [ ای مدینة سیراف ] تضاهی فی فخامتها و رحبتها مدینة شیراز بنایاتها من خشب السال الذی یجلب من طریق البحر من افریقیة الزنجیة. (اصطخری ). بنای شهر سیراف از چوب سال است . (منتهی الارب )
: ماه نوی کاصل وی از سال خاست
یک مه نو گشته به ده سال راست .
امیرخسرو (در وصف کشتی از رشیدی ، انجمن آرا).
|| کشتی و جهاز. (برهان ). خود کشتی و جهاز را مجازاً گویند. (انجمن آرا). بزبان یونانی کشتی را گویند.(غیاث از سراج ) (آنندراج از کشف اللغات ). || ساذج . (الفاظ الادویه ).