اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سال

نویسه گردانی: SAL
سال . (اِ) ۞ شکسته ٔ سیاه اَل در لهجه ٔ گیلان . رجوع به جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 259 و سیاه ال در این لغت نامه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
سن و سال . [ س ِن ْ ن ُ ](ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) عمر. (یادداشت بخط مؤلف ).
سال و مه . [ل ُ م َه ْ ] (ترکیب عطفی ، ق مرکب ) همیشه : گوش تو سال و مه سرود و سرودنشنوی نوبه ٔ خروشان را. رودکی .شاد باش و دو چشم دشمن تو...
سال هجری . [ل ِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به سال شود.
سال مالی . [ ل ِ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح وزارت دارایی حساب سالیانه که تا آخر خرداد ماه رسیدگی و تمام میشود.
سال قمری . [ ل ِ ق َ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اما سال اصطلاحی آن است که بنهادن مردمان که ۞ دوازده بار چند ماه طبیعی است و اندازه ٔ...
سال کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سال کردن درخت ؛ در تداول باغداران یک سال بار کم و یکسال بار بسیار آوردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
سال گردش . [ گ َ دِ ] (اِ مرکب ) عبارت از شروع شدن سال نو از جلوس . (آنندراج ). شروع سال نو از جلوس پادشاه . (استینگاس ص 642) : و آن ساعت ...
سال شماری . [ ش ُ / ش َ ] (حامص مرکب ) شمردن سالها برای تعیین تاریخ . تقویم نویسی .در مشرق قدیم سال شماری علمی ، چنانکه اکنون معمول است نبود...
سال شمسی . [ ل ِ ش َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مدت زمانی که زمین بدور خورشید میگردد یکسال را تشکیل میدهد که آن را سال شمسی گویند و این مد...
سال صغیر. [ ص َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بروجرد بخش الیگودرز شهرستان بروجرد، واقع در 13هزارگزی جنوب خاوری الیگودرز و 7هزارگزی جنوب راه ا...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۱۰ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.