گفتگو درباره واژه گزارش تخلف سال نویسه گردانی: SAL سال . (اِخ ) ۞ از بلاد و نواحی قدیم هند وسطی است بنوشته ٔ کتاب باج پران . (از تحقیق ماللهند ص 150). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۹۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی سن و سال سن و سال . [ س ِن ْ ن ُ ](ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) عمر. (یادداشت بخط مؤلف ). سال و مه سال و مه . [ل ُ م َه ْ ] (ترکیب عطفی ، ق مرکب ) همیشه : گوش تو سال و مه سرود و سرودنشنوی نوبه ٔ خروشان را. رودکی .شاد باش و دو چشم دشمن تو... سال هجری سال هجری . [ل ِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به سال شود. سال مالی سال مالی . [ ل ِ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح وزارت دارایی حساب سالیانه که تا آخر خرداد ماه رسیدگی و تمام میشود. سال قمری سال قمری . [ ل ِ ق َ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اما سال اصطلاحی آن است که بنهادن مردمان که ۞ دوازده بار چند ماه طبیعی است و اندازه ٔ... سال کردن سال کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سال کردن درخت ؛ در تداول باغداران یک سال بار کم و یکسال بار بسیار آوردن . (یادداشت بخط مؤلف ). سال گردش سال گردش . [ گ َ دِ ] (اِ مرکب ) عبارت از شروع شدن سال نو از جلوس . (آنندراج ). شروع سال نو از جلوس پادشاه . (استینگاس ص 642) : و آن ساعت ... سال شماری سال شماری . [ ش ُ / ش َ ] (حامص مرکب ) شمردن سالها برای تعیین تاریخ . تقویم نویسی .در مشرق قدیم سال شماری علمی ، چنانکه اکنون معمول است نبود... سال شمسی سال شمسی . [ ل ِ ش َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مدت زمانی که زمین بدور خورشید میگردد یکسال را تشکیل میدهد که آن را سال شمسی گویند و این مد... سال صغیر سال صغیر. [ ص َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بروجرد بخش الیگودرز شهرستان بروجرد، واقع در 13هزارگزی جنوب خاوری الیگودرز و 7هزارگزی جنوب راه ا... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۱۰ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود