اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سال

نویسه گردانی: SAL
سال . (اِخ ) ۞ از بلاد و نواحی قدیم هند وسطی است بنوشته ٔ کتاب باج پران . (از تحقیق ماللهند ص 150).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
سال طبیعی . [ ل ِ طَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سال طبیعی عبارت ۞ است از آن مدت که اندراو یکبار گردش گرما و سرما و کشت و زه ۞ بتمامی ب...
سال گرفتن . [ گ ِرِ ت َ ] (مص مرکب ) تجدید یاد کسی را کردن . یاد بود برای مرده گرفتن . اطعام کردن یکسال پس از مرگ کسی .
تحویل سال . [ ت َح ْ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِمص مرکب ) تحویل سنه . سال گردش . حلول . داخل شدن در دقیقه ٔ اول سال نو به نوروز. تحویل شدن سال ....
تسبیح سال . [ ت َ ح ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رشته ٔ سالگره . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : چه حاجت است به تسبیح سال عمر مرا...
سال داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) سن داشتن . پیر و معمر بودن .
سال جلالی . [ ل ِ ج َ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی از سال شمسی است منسوب بتاریخ جلال الدین ملکشاه سلجوقی . ایام سال سیصدوشصت وپنج روز و ...
سال پیموده . [ پ َ / پ ِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) سالخورده . کلانسال . معمر : خود ندیدند بر سر گاهی سال پیمودگان چنو شاهی .سنایی .
سال تحویل . [ ت َ ] (اِ مرکب ) ساعتی که سال ، نو شود. هنگام تحویل سال . ساعتی که سال در آن نو گردد. رجوع به سال شود.
روز سال نو (به انگلیسی: New Year's Day) یک جشن سالانه است که مصادف است با تاریخ ۱ ژانویه، اولین روز سال در تقویم میلادی. از رسوم روز سال نو می‌توان به...
سال دزدیدن . [ دُ دی دَ ] (مص مرکب ) کنایه از کم گفتن سالهای عمر. (آنندراج ) : تا بکی از سال دزدیدن توان بودن جوان . آتا شمسی صغیر (ازآنن...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۱۰ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.