سالار
نویسه گردانی:
SALAR
سالار. (اِخ ) محسن بن علی بن احمد المطوعی مکنی به ابوالعباس ، سالار غازیان بود و هریک چند بار با مطوعه به «طرسوس » رفتی به غزو و احفاد او در بیهق بنام سالاریان معروف بوده اند. رجوع به تاریخ بیهق ص 124 شود.
واژه های همانند
۶۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
کانی سالار امامی . [ اِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جوانرود بخش پاوه ٔ شهرستان سنندج واقع در 63هزارگزی جنوب باختری پاوه و کنار رودخانه ٔ لیل...
سالار هفت خروار کوس . [ رِ هََ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب عالمتاب است . (برهان ).
سالار صاحب سمران طرم .[ رِ ح ِ ب ِ س ِ ط؟ ] (اِخ ) یا سلار، که در زمان مردآویز زیار دیلمی صاحب آذربایجان شد و بعد از آن پسر وی صاحب آذربایجان...