اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سالبة

نویسه گردانی: SALB
سالبة. [ ل ِ ب َ ] (ع ص ) سالبه . مؤنث سالب . رجوع به سالب شود. || و به اصطلاح علم منطق قضیه بر دو قسم است : 1 - قضیه ٔ سالبه ٔ جزئیه 2 - قضیه ٔ سالبه ٔ کلیه .
قضیه سالبه ٔ جزئیه : جمله ای است که در آن نفی بعض باشد چنانکه بعض الحیوان لیس بانسان . قضیه سالبه ٔ کلیه : جمله ای که در آن نفی کل باشد مثل لاشی ٔ من الانسان بحجر. رجوع به قضیه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) انصاری . پدر عبداﷲ و گویند نام پدر وی سهیل است . رجوع به الاصابه ج 1 ص 210 شود.
ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) التمیمی العنبری . جد هرماس بن حبیب عنبری است . رجوع به الاصابة ج 1 ص 209 شود.
سال به . [ ب ِه ْ ] (اِ مرکب ) یا سالبه . نامی است از نامهای مردان ایران . مانند روزبه . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به حاشیه : سالبةبن ابراهیم ...
حملی سالبه . [ ح َ لی ِ ل ِ ب َ / ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در قضیه ٔ حملی چون هر یک از محکوم علیه و محکوم به مفردی اند یا در قوت مفردی ا...
سالبه ٔ کلیه . [ ل ِ ب َ ی ِ ک ُل ْ لی ی َ / ی ِ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به سالبه و قضیه شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
اصحاب ثعلبة. [ اَ ب ِ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) پیروان ثعلبةبن عامر بودند که با عبدالکریم بن عجرد نخست از یک طریقت پیروی میکردند ولی پس از چندی ...
سالبه ٔ جزئیه . [ ل ِ ب َ ی ِ ج ُ ئی ی َ / ی ِ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به سالبه و قضیه شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
منطقی است که در آن با ایمان به یک اصل کلی ، فرعیات آن را نیز می توان باور و تایید کرد ، مثلا اگر کسی ثابت شود که مرده است پس دیگر غذا نخوردن و صحبت نک...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.