اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ساهره

نویسه گردانی: SAHRH
ساهره . [ هَِ رَ / رِ ] (از ع ، اِ) زمین یا روی زمین . (اقرب الموارد) (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (منتهی الارب ) : امروز بر ساهره ٔ کره ٔ اغبر و در دایره ٔ این چنبر اخضر. (چهار مقاله ). || زمینی که حق سبحانه درروز قیامت آن را مجدداً پیدا سازد. || (ص ، اِ) چشمه ٔ روان . (منتهی الارب ). چشمه ٔ روان که فتورنیابد، و در حدیث است : خیر المال عین ساهره ، لعین نائمه . (اقرب الموارد). || دشت بیمناک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). فلاة. (اقرب الموارد). || زمینی که کسی بر وی نرفته . || (اِ) جهنم . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || ماه . (اقرب الموارد). || غلاف ماه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). یعنی غلافی که تصور میکردند که ماه در هنگام خسوف در آن داخل میشود. (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ساهره . [ هَِ رَ ] (اِخ ) زمین قیامت است بنقل بعضی مفسران در تفسیر آیه ٔ «فاذا هم بالساهِرة». (قرآن 14/79) : برگیر آب علم و بدان روی جان ...
ساهره . [ هَِ رَ ] (اِخ ) کوهی است بقدس . (آنندراج ) (منتهی الارب ).
ساهره . [ هَِ رَ ] (اِخ ) زمین شام . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ): فاذا هم بالساهره . (قرآن 79 / 14). و مفسرین در این مورد اختلاف کرده اند. د...
ساهره . [ هَِ رَ ](اِخ ) جایگاهی است در بیت المقدس . (معجم البلدان ).
ساحرة. [ ح ِ رَ ] (ع ص ، اِ) تأنیث ساحر. رجوع به ساحر شود. || زن جادوگر. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : گیتی زنی است خوب و بداندیش و شوی جوب...
ام ساهرة. [ اُم ْ م ِ هَِ رَ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به ام ساهر شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.