سایه پرور. [ ی َ
/ ی ِ پ َرْ وَ ] (ن مف مرکب ) کنایه از آسوده . (انجمن آرا). کسی را گویند که پیوسته بفراغت و آسودگی برآمده باشد و محنت و مشقت نکشیده باشد. (برهان ). || مفت خور. (انجمن آرا). رایگان خوار. (آنندراج ) (برهان ). کنایه از کسی که بناز و نعمت پرورش یافته و بخورد و خفت و راحت عادت کند و از زحمت بگریزد. (انجمن آرا)
: باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است
شمشاد سایه پرور ما از که کمتر است .
حافظ.
ای خونبهای نافه ٔ چین خار راه تو
خورشید سایه پرور طرف کلاه تو.
حافظ.
رجوع به سایه پرورد شود.
|| گیاهی که آن را نان خورش کنند.(برهان ). نانخورش . || هر چیز نازک و ظریف . || طفیلی . || مگسهای سر سفره ٔطعام . (ناظم الاطباء).