سایه پرورد. [ ی َ
/ ی ِ پ َرْ وَ ] (ن مف مرکب ) کنایه از کسی که بناز و نعمت پرورش یافته باشد و بخورد و خفت وراحت عادت کند و از زحمت بگریزد. (آنندراج ). آنکه یا آنچه در سایه پرورش یافته . رنج نادیده
: سایه از آن سایه پروردند خلق از عدل تو
آفتابی وز تو عالم را ضیاء نور ناب .
سوزنی .
من میوه ٔ خام سایه پرورد نیم
جز چشمه ٔ خورشید جهانگرد نیم .
خاقانی .
سایه پرورد شد دل تو چو گل
غم پرورده ٔ چگل چه خوری .
خاقانی .
سایه پرورد غمت در آفتاب رستخیز
فرش استبرق بزیر سایبان انداخته .
عرفی (از آنندراج ).