اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سایه گستر

نویسه گردانی: SAYH GSTR
سایه گستر. [ ی َ / ی ِ گ ُ ت َ ] (نف مرکب ) سایه افکن . گسترنده ٔ سایه :
کنون خواه تاجش ده و خواه بخت
شد آن سایه گستر کیانی درخت .

فردوسی .


بسفر شد کجا؟ بباغ بهشت
طوبی و سدره سایه گستر اوست .

خاقانی .


ای بر سر خلق سایه گستر
کونین نواله خوار نعمت .

(از حبیب السیر ج 3 ص 1).


سعی دارد در زوال آفتاب عمر خود
هر که اندازد درخت سایه گستر را بخاک .

صائب .


|| التفات کننده و متوجه . (انجمن آرا) (آنندراج ). || (اِ مرکب ) ملجاء. مأمن . پناهگاه :
ز جور فلک دادخواه آمدم
درین سایه گستر پناه آمدم .

سعدی (بوستان ).


|| (نف مرکب ) مهربان . (آنندراج ). خیرخواه و مهربان . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.