اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سایه گستردن

نویسه گردانی: SAYH GSTRDN
سایه گستردن . [ ی َ / ی ِ گ ُ ت َ دَ ] (مص مرکب ) سایه دادن . سایه انداختن :
پلنگش بدی کاشکی مام و باب
مگر سایه گستردیش زآفتاب .

فردوسی .


|| نیم روز. زوال آفتاب از نصف النهار :
ز شبگیر تا سایه گسترد هور
همی این بر آن آن برین کرد زور.

فردوسی .


|| کنایه از التفات نمودن . (برهان ) (آنندراج ). توجه کردن . مراقبت :
چون تو درخت دلستان تازه بهار گلفشان
حیف بود که سایه ای بر سر ما نگستری .

سعدی (طیبات ).


رجوع به سایه شود. || عدل گستردن . عدل کردن :
چنان سایه گسترد بر عالمی
که زالی نیندیشد از رستمی .

سعدی (بوستان ).


|| پوشانیدن و پنهان ساختن . || ندیدن . || بستن . || بد گفتن . (برهان ) (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.