اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سایه نشین

نویسه گردانی: SAYH NŠYN
سایه نشین . [ ی َ / ی ِ ن ِ ] (نف مرکب ) کنایه از کسی که تعب و محنت روزگار ندیده و نچشیده باشد. (برهان ) (آنندراج ). || مستور. در پرده مانده . محجوب :
ای مدنی برقع مکی نقاب
سایه نشین چند بودآفتاب .

نظامی .


|| نازپرورده . خسته . کسی که از خستگی و کوفتگی در سایه آرمیده باشد :
خورشید روم پرور ماه حبش نگار
سایه نشین ساحت طوبی نشان اوست .

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.