اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سباح

نویسه گردانی: SBAḤ
سباح . [ س َب ْ با ] (ع ص ) شناور. (غیاث ) (آنندراج ). ج ، سباحون . (مهذب الاسماء). شناگر :
میرود سباح ساکن چون عُمُد
اعجمی زد دست و پا و غرق شد.

(مثنوی ).


چون نئی سباح و نی دریائیی
در میفکن خویش از خودرائیی .

(مثنوی ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
اصحاب معلقات سبعه . [ اَ ب ِ م ُ ع َل ْ ل َ ت ِ س َ ع َ ] (اِخ ) هفت تن از شاعران روزگار جاهلیت عرب بودند که هر یک قصیده ای غراسرودند و برحس...
اقالیم سبعه ؛ هفت کشور و آن هفت حصه از ربع مسکون است . قدما زمین را به هفت بخش کرده و هر یک را اقلیمی خوانده و هر اقلیمی منسوب به ستاره ای است . هند ب...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.