اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سباق

نویسه گردانی: SBAQ
سباق . [ س ِ ] (ع مص ) پیشی کردن در دویدن . (اقرب الموارد) (آنندراج ) (غیاث ). پیشی گرفتن . (دهار) (زوزنی ) : و در حلبات فرزانگی و مضمار مردانگی قصب سباق از اکفا و اقران ربوده . (جهانگشای جوینی ).
هین چرا کردی شتاب اندر سباق
گفت از افراطمهر و اشتیاق .

(مثنوی ).


|| (اِ) ماقبل الشی ٔ. || رباط. (اقرب الموارد). || نسب و نژاد. (ناظم الاطباء). || قید. (اقرب الموارد).
- سباقا البازی ؛ دو پای بند باز که از چرم و جز آن باشد. (منتهی الارب ). قیداه ُ من سیر او غیره . (اقرب الموارد).
|| سباق الخیل ؛ دواندن اسب در میدان . (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
صباغ الارض . [ ص َب ْ با غُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) کنایت از آفتابست چرا که جمادات و نباتات و حیوانات را رنگ از تأثیر آفتاب میرسد. (غیاث اللغا...
صباغ تنگار. [ ص َب ْ با غ ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایت از ماه است که قمر باشد. (برهان قاطع).
صباغ جواهر. [ ص َب ْ با غ ِ ج َ هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) کنایت از آفتاب عالمتاب است . (برهان قاطع).
صباغ اثمار. [ ص َب ْ با غ ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایت از ماه است .
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.