گفتگو درباره واژه گزارش تخلف سبت نویسه گردانی: SBT سبت . [ س ِ ] (اِ) سبزه ای که تنه ندارد و آن را چاروا خوردش و بتازی آن را رطب خوانند. (آنندراج ) (از هفت قلزم ) ۞ . || (ع اِ) چرمهای گاو به قرظ پیراسته . (منتهی الارب ). پوست گاو و هر پوست دیگر دباغی شده که برای آن مویی نباشد. (اقرب الموارد). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه واژه معنی سبت سبت . [ س َ ] (ع مص ) استراحت . آسایش . (منتهی الارب ). فروخفتن . (زوزنی ) (دهار). || بریدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || قیام کردن . (... سبت سبت . [ س ِ ] (اِخ ) یکی از نامهای خورشید است . رجوع به ماللهند ص 105، 106 و 199 شود. سبت سبت . [ س ِ ب ِ ] (ع اِ) نام گیاهی است که آن را شبت و شِوِد و سبط خوانند. (المعرب جوالیقی ص 209). و رجوع به نشوءاللغة ص 220 شود. شوت . (مه... سبت سبت . [ س ُ / س َ ] (ع اِ) گیاهیست که بگیاه خطمی ماند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). سبت سبت . [ س َ ] (اِخ ) جایگاهی است بین طبریه و رمله نزدیکی عقبه و طبریه . (معجم البلدان ). سبت سبت . [ س ِ ] (اِخ ) نهر السبت . نهری است در زمین اندلس و آن را بدین جهت نهرالسبت خوانند که جز در روز شنبه گذار ندهد و بر کنارش مردی از مس... سبت اکبر این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. سبت رشین سبت رشین . [ س َ ت َ رَ ] (اِخ ) نام بنات النعش است در منترات . (تحقیق ماللهند ص 197). سال سبت سال سبت . [ ل ِ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سفر لاویان 25:3: همان سال آزادی میباشد سفر تثنیه 31:10: که سال هفتم است و میبایست از فلاحت ز... ثبت ثبت . [ ث َب ْ ب ِ ] (ع ص ) در اصطلاح درایه رجوع به متقن شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود