اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سبز خنگ

نویسه گردانی: SBZ ḴNG
سبز خنگ . [ س َ خ ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) کنایه از فلک . (آنندراج ). یا صفت فلک و آسمان و گردون باشد :
پیش رخش تو سبز خنگ فلک
لنگ و سکسک بود بسان کلیج .

عسجدی .


صاحب عادل جمال الدین محمد کآورد
سبز خنگ آسمان را حکم او در زیر ران .

(از ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 58).


مه جلوه مینماید بر سبز خنگ گردون
تا او بسر درآید بر رخش پا بگردان .

حافظ.


|| اشهب اخضر... (مهذب الاسماء). اشهب . (نوعی از رنگ اسب ) (اسب ، مادیان ) :
فلک بر سبز خنگی تندخیز است
ز راهش عقل را جای گریز است .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
سبز خنگ شموس . [ س َ خ ِ گ ِ ش َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است . (گنجینه ٔ گنجوی ) : منه دل بر این سبز خنگ شموس . نظامی .که چو...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.