سبز طشت . [ س َ طَ ] (ص مرکب ) بمعنی سبزخوان است که کنایه از آسمان باشد. (برهان ) (آنندراج )
: زاده ٔ خاطر بیار کز دل شب زاد صبح
کرد در این سبز طشت خایه ٔ زرین غراب .
خاقانی .
چندین هزار جرعه که این سبز طشت راست
نوشیم چون شویم بمهمان صبحگاه .
خاقانی .
خداوند این سبز طشت معلق
کند طشت شمع تو از هفت اختر.
خاقانی .