اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سبع

نویسه گردانی: SBʽ
سبع. [ س َ ب ُ ](اِخ ) نام صورتی از صور فلکیه از ناحیه ٔ جنوبی و آن را بر مثال ددی توهم کنند و کواکب آن نوزده است . (جهان دانش ). یکی از صور جنوبی شامل 24 ستاره بشکل گرگی تخیل شده در مشرق قنطورس . (یادداشت بخط مؤلف ). و رجوع به التفهیم ص 94 شود. سبع البحر، قیطس نام صورت نخستین از صور چهارده گانه ٔ جنوبی فلکی قدماء و کواکب آن را مغات خوانند. (مفاتیح ). و رجوع به قیطس و قنطورس در التفهیم ص 93 و 94 شود. || مراد اسد است من باب تغلیب هو صورة سبع. (از کتاب النقود ص 60). صورت دوازدهم سبع است ، ای شیر. (التفهیم ص 94).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
کهلان بن سباء. [ ک َ ن ِ ن ِ س َ ب َءْ ] (اِخ ) از اولاد یعرب و جد جاهلی قدیم است . «بنوهمدان » و «ازد» و «طی ٔ»و «مذحج » از نسل او هستند. کهلان ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.