سبعه
نویسه گردانی:
SBʽH
سبعه . [ س َع َ ] (اِخ ) (بلوک ...) ناحیه ٔ وسیعی است از گرمسیرات فارس میانه ٔ جنوب و مغرب شیراز افتاده ، درازی آن ازقریه ٔ پدمی از ناحیه ٔ فرگ تا رضوان ناحیه ٔ فین سی ودو فرسنگ پهنای آن از قریه ٔ فارغان تا قریه ٔ رو در ناحیه ٔ فین شانزده فرسنگ محدود است از جانب مشرق ببلوک رودان و احمدی و نواحی جیرفت کرمان و از شمال بناحیه ٔ سیرجان کرمان و نواحی نیریز و از سمت مغرب ببلوک داراب و نواحی لارستان . بلوک سبعه در اصل هفت بلوک بود و هر یک را ضابطی علیحده و نام آنها بر این وجه است : بلوک طارم ، بلوک فارغان ، بلوک فین هفت بلوک گله گاه و در اواخر سلطنت نادرشاه و اوائل دولت کریم خان زند طاب ثراه نصیرخان لاری این 7 بلوک را تصاحب نمود و همه را سبعه گفتند و ضمیمه ٔ لارستان گردید سپس بلوک ایسین و تازیان را از سبعه جدا کرده ضمیمه ٔ نواحی بندرعباس کردند و در عوض بلوک فرگ را که ضابط و کلانتری علیحده داشت ضمیمه ٔ شش بلوک باقی مانده گشته همه راباز سبعه گفتند و هر بلوک را ناحیه شمردند و هوای پنج ناحیه از سبعه گرمتر از داراب است و نخلستانهای خوب و بساتین مرغوب دارد. آبش از چشمه و رودخانه است ،زراعت آن گندم ، جو، شلتوک ذرت ، پنبه ، کنجد، نخود، ماش و لوبیاست . (فارسنامه ٔ ناصری ). و دو ناحیه خشن آباد و فارغان از سردسیر است . فارس است . هوای آن در تابستان در نهایت اعتدال در زمستان بسیار سرد و این دو بلوک که نزدیک بدامنه ٔ کوه است از گرمسیر شمرده میشود. نخلستانی فراوان دارد و معیشت اهالی آن از مویز وغنچه ٔ گل سرخ دیمی است که هرساله هزاران خروار از کوهستان بعمل آورده حمل هندوستان کنند. و برف زمستان این دو ناحیه تا اواخر تابستان بماند و بگرمسیرات نزدیک میرسانند و چشمه های گوارا در این دو ناحیه باشد و حکومت بلوک سبعه از اواخر سلطنت نادرشاهی تا سال 1264 هَ . ق . که از صد سال میگذرد با سلسله ٔ خوانین لاری بوده و بعد از خرابی کار آنها در هر چند سال با حاکمی است و ضابطنشین همه ٔ نواحی سبعه را قصبه ٔ فرگ قرار داده اند. نزدیک بششصد درب خانه از خشت خام و گل وچوب دارد. عمارتهای ملوکانه در این قصبه و باغهای پردرخت و پرعمارت و آبشارها و حوضها از بناهای خوانین لاری در خارج فرگ بوده چندین سال است از حلیه ٔ آبادی افتاده بلکه ویرانه گشته است و چون هر ناحیه از سبعه را در قدیم قصبه ای بوده و اکنون همه از توابع فرگ شمردند پس لازم آمد که قصبه ٔ فرگ را بشیراز نسبت دهیم پس دهات هر ناحیه را به قصبه آن گوئیم قصبه ٔ فرگ درمیانه ٔ جنوب و مشرق شیراز بمسافت 55 فرسنگ از شیرازدور افتاده است . (فارسنامه ٔ ناصری گفتار 2 ص 217).
واژه های همانند
۶۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
سبعه ٔ معلقات . [ س َ ع َ / ع ِ ی ِ م ُ ع َل ْ ل َ ] (اِخ ) نام هفت قصیده از شاعران فصیح و بلیغ عرب که از روی تفاخر بر دروازه ٔ کعبه آویخته ...
گله گاه سبعه . [ گ َ ل َ / ل ِ گ َل ْ ل َ / ل ِ هَِ س َ ع َ / ع ِ ] (اِخ ) (رودخانه ٔ...) آبش شیرین مایل به شوری است . رودخانه مرز چندین ده ر...
اصحاب کتب سبعه . [ اَ ب ِ ک ُ ت ُ ب ِ س َ ع َ ] (اِخ ) رجوع به اصحاب صحاح سبعه شود.
اصحاب صحاح سبعه . [ اَ ب ِ ص ِ ح ِ س َ ع َ ] (اِخ ) هفت تن از اکابر علمای سنت و جماعت ، هریک کتاب جامعی در احادیث نبوی تألیف کرده اند که ...
اصحاب معلقات سبعه . [ اَ ب ِ م ُ ع َل ْ ل َ ت ِ س َ ع َ ] (اِخ ) هفت تن از شاعران روزگار جاهلیت عرب بودند که هر یک قصیده ای غراسرودند و برحس...
اقالیم سبعه ؛ هفت کشور و آن هفت حصه از ربع مسکون است . قدما زمین را به هفت بخش کرده و هر یک را اقلیمی خوانده و هر اقلیمی منسوب به ستاره ای است . هند ب...
صبعه . [ ] (اِخ ) پاره ٔ شهری است از پنج پاره شهرکه بلاد قوم لوط بوده است . (نزهةالقلوب ج 3 ص 271).
سبعة. [ س َ ع َ / س َ ب َ ع َ ] ۞ (ع عدد، ص ، اِ) هفت . (ترجمان ترتیب عادل بن علی ص 56). عدد بین شش و هشت و آن برای معدود مذکر است بر خلا...
سبعة. [ س َ ع َ ] (اِخ ) نام مردی است سرکش که او را پادشاهی گرفتار ساخته دست و پایش بریده بر دار کشیده ، و از این جاست که گویند: لاعذبنک ...
سبعة. [ س ُ ب ُ ع َ / س َ ع َ ] (ع اِ) شیر ماده . (منتهی الارب ).- اخذه اخذ سبعة ؛ (بالاضافه و قد تمنع حرفها) یعنی گرفت آن راگرفتن شیر ماده ....