سبک پی . [ س َ ب ُ پ َ
/ پ ِ ] (ص مرکب ) تیزرو. تند
: بر اشتران
۞ سبک پی همی نهاد سبک
شکارها که بر او تیر برده بود بکار.
فرخی .
این پیرجهانگرد سبک پی بِنَدیده ست
در گردش خود چون تو گرانمایه جوانی .
سنایی .
سبک پی چو یاران بمنزل رسند
نخسبد که واماندگان از پسند.
سعدی (بوستان ).
بت نغمه امشب سبک پی شده
سراسر ره کوچه ٔ نی شده .
ملا طغرا (از آنندراج ).