اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سبو شکستن

نویسه گردانی: SBW ŠKSTN
سبو شکستن . [ س َ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از نومید شدن و ناامید گردیدن . (برهان ) (انجمن آرا) :
نوح درین بحر سپر بفکند
خضر در این چشمه سبو بشکند.

نظامی .


رجوع به سبو شود.
|| شراب ریختن و منع شراب کردن . (برهان ) (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.