سبیل
نویسه گردانی:
SBYL
سبیل . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش تکاب شهرستان مراغه واقع درپانزده هزار و پانصد گزی جنوب خاوری تکاب و 5 هزارگزی خاور راه عمومی تکاب به بیجار. هوای آن معتدل و دارای 296 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه سار تأمین میشود. محصول آن غلات ، بادام ، کرچک ، حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری است و صنایع دستی آنان جاجیم بافی . راه آن ارابه رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
ابناء سبیل . [ اَ ءِ س َ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ج ِ ابن سبیل . ابناءالسبیل .
سبیل بودن . [ س َ دَ ] (مص مرکب ) مفت و رایگان و مجانی بودن . مباح بودن هر کس را : و به بردع درختان تود سبیل است بسیار. (حدود العالم ).پ...
سبیل کردن . [ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برایگان دراختیار همه گذاشتن . مباح ساختن بر همه : خرکیمخت گاه کرده ۞ سبیل بر گروگان شب رود در باب ...
خط ریش. [ خ َطْ طِ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) عِذار. (منتهی الارب) (یادداشت بخط مؤلف ). به انگلیسی whisker عذار. [ ع ِ ] (ع اِ) افسار ستور. (منتهی الار...