سبیة
نویسه گردانی:
SBY
سبیة. [ س ِبی ی َ ] (اِخ ) ریگستانی است به دهناء و گویند روضه ای است در دیار تمیم . (معجم البلدان ) (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
سبیة. [ س َ بی ی َ ] (ع اِ) می که آن را از جایی بجایی برند. (منتهی الارب ). خمر. (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). || زن بَرده . (منتهی الا...
سبیة. [ س َ ب ْ ی َ ] (اِخ ) قریه ای است از قراء رمله بین فلسطین و رمله . (لباب الانساب ص 531) (معجم البلدان ).
ثبیة. [ ث ُ ب َی ْ ی َ ] (ع اِ مصغر) تصغیر ثُبة و یا آن ثویبة است .
صبیة. [ ص َب ْ /ص ِب ْ ی َ ] (ع اِ) ج ِ صَبی . کودکان . (منتهی الارب ).
صبیة. [ ص َ بی ی َ ] (ع اِ) دختر. (غیاث اللغات ). مؤنث صبی است . (منتهی الارب ). دخترینه . (مهذب الاسماء). کودک مادینه . کنیزک . دختربچه . ج ،...
صبیة. [ ص ُ ب َی ْ ی َ ] (ع اِ مصغر) تصغیر صَبیَّة است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
صبیح . [ ص َ ] (ع ص ) خوبرو و سفیدرنگ . ضد ملیح که سبزه رنگ و نمکین باشد. (غیاث اللغات ). خوبرو. (دهار). صاحب جمال . (منتهی الارب ). جمیل . زی...
صبیح . [ ص َ ] (اِخ ) وی یکی از متأخران شعرای عثمانی و از مردم استانبول و از کتاب گمرک غلطه است و به سال 1198 هَ . ق . درگذشت . غزلیات ...
صبیح . [ ص َ ] (اِخ ) وی از صحابه و آزادکرده ٔ حویطب بن عبدالعزیز و جد مادری محمدبن اسحاق است وآیه ٔ شریفه ٔ: «والذین یبتغون الکتاب مماملکت ...