اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سپیدآب

نویسه گردانی: SPYDʼAB
سپیدآب . [ س َ/ س ِ ] (اِ مرکب ) از قلع و سرب و روی و توتیا سازندبطریق احتراق و در امراض عین و جایهای دیگر بکار برند و اسپیداج معرب آن است . (انجمن آرا) :
اگر هشیار اگر سرمست بودی
سپیدآبش چو گل بر دست بودی .

نظامی .


شرفنامه را تازه کردم نورد
سپیدآب را ساختم لاجورد.

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.