اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سپید گردیدن

نویسه گردانی: SPYD GRDYDN
سپید گردیدن . [ س َ / س ِ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) سپید شدن :
ز ناپاک زاده مدارید امید
که زنگی بشستن نگردد سپید.

فردوسی .


بکوشش نرویَد گل از شاخ بید
نه زنگی بگرمابه گردد سپید.

سعدی .


رجوع به سپید شدن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.