اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ستاره

نویسه گردانی: STARH
ستاره . [ س َ / س ِ رَ / رِ ] (اِ) خیمه ای را گویند از پارچه ٔبسیار نازک دوزند بجهت منع مگس و پشه و آن را درین زمان پشه دان خوانند. (برهان ). بقول نلدکه ستاره عربی است بمعنی پوشش مشتق از ستر، پوشیدن . رجوع شود به ستا و ستاره . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || نوعی از چادر باشد که آن را شامیانه خوانند. (برهان ) (جهانگیری ) (آنندراج ). || قبه ای که برای دفع پشه و مگس نصب کنند. (شرفنامه ). || پرده : چون [ هارون ] بمجلس لهو بنشستی نه از او [ از خواهر ] صبر توانستی کرد و نه از جعفر وهر وقتی خواهر را از پس ستاره بنشاندی و خود پیش ستاره با جعفر بنشستی و هر ساعتی دامان ستاره برداشتی و خواهر را بدیدی . (تاریخ بخارا). روزی جعفر را گفت ای برادر بدان که ... بر من دشوار همی آید که هر وقتی از پس ستاره شدن و خواهر را دیدن . (تاریخ بخارا).
مسند از تخت و مخده ز نمط برگیرید
حجله از بهو و ستاره ز حجر بگشائید.

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
گردان ستاره . [ گ َ س ِ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) کوکب سیار. (ناظم الاطباء).
ستاره پرستی . [ س ِ رَ / رِ پ َ رَ ] (حامص مرکب ) عمل ستاره پرست . رجوع به صابئین شود.
ستاره باران . [ س ِ رَ / رِ ] (نف مرکب ) پرستاره . در بیت زیر مجازاً، پرگل : از شاخ شکوفه ریز گویی کرده ست فلک ستاره باران .خاقانی .
ستاره سوخته . [ س ِ رَ / رِ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) کنایه از مُدْبَر و بداختر. (آنندراج ) (بهار عجم ) : نسوخته ست بهیچ آتشی دو بار سپندستاره سوختگا...
ستاره دندان . [ س ِ رَ / رِ دَ ] (ص مرکب ) از اسمای محبوب است . (آنندراج ) (بهار عجم ). معشوقه ای که دندانهای وی مانند ستاره باشد. (ناظم الاط...
ستاره شناسی . [ س ِ رَ / رِ ش ِ ] (حامص مرکب ) عمل ستاره شناس . شغل ستاره شناس . رجوع به ستاره شناس و ستاره شمر شود.
خانه ٔ ستاره . [ ن َ / ن ِ ی ِ س ِ رَ / رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در احکام نجوم خانه ٔ ستاره یا بیت کوکب آن برجی است که قوت حال آن ست...
غمزه ٔ ستاره . [ غ َ زَ / زِ ی ِ س ِ رَ / رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روشنایی ستاره باشد بوقت دمیدن صبح . غمزه ٔ اختر. (از برهان قاطع). رجوع ...
ستارهٔ دریایی جانوری از شاخهٔ خارپوستان و ردهٔ ستاره‌دریاییان (نام علمی: Asteroidea) است. این نام همچنین به خانواده‌هایی از آبزیان که خویشاوند با ستار...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۵ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.