ستر. [ س َ ت َ ] (اِ) مخفف استر است که بعربی بغل گویند. (برهان ). مخفف استر است که بعربی بغل گویند، و سترون یعنی استرمانند، نازاینده و عقیم . (آنندراج )
: آنکه ستر بود و اسب زیر من اندر خر است
وآنکه بدی تازنه در کف من خرگواز.
لامعی .
بر پشت ستر مفرش و بر پشت شتر مهد
بر اسبان زین کرده و بر پیلان پالان .
لامعی .
جیب و گیسوی وشاقان و بتان باز کنید
طوق و دستارچه ٔ اسب و ستر بگشائید.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 160).
نه انثی نه خنثی نه ماده نه نر
زبون همچو اشترحرون چون ستر.
پوربهای جامی (از آنندراج ).
رجوع به استر شود.