اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ستم کش

نویسه گردانی: STM KŠ
ستم کش . [ س ِ ت َک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) مظلوم . (آنندراج ) :
بعهد او چو ستمکاره مر ستم کش را
ستم کشنده ستمکاره را کند پر و بال .
سوزنی (دیوان چ شاه حسینی ص 249).
نی چون من هست در همه عالم ستم کشی
نی چون تو هست در همه گیتی ستمگری .

خاقانی .


مزن آتش درین جان ستمکش
رها کن خانه ای از بهر آتش .

نظامی .


عطار از غم تو زحمت کشید عمری
گر بر من ستمکش زحمت کنی توانی .

عطار.


ستمکش گر آهی برآرد ز دل
زند سوز او شعله در آب و گل .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
ستمکش نواز. [ س ِ ت َ ک َ/ ک ِ ن َ ] (نف مرکب ) نوازنده ٔ ستمکش . تسلی دهنده ٔ بر ستم دیده . که ستم دیده را دلجویی کند : ستم راز خود دور دارم ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.