اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ستم یافته

نویسه گردانی: STM YAFTH
ستم یافته . [ س ِ ت َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) ستم رسیده . مظلوم . جفا دیده . جورکش :
توانایی و دانش و داد ازاوست
بهر جا ستم یافته شاد از اوست .

فردوسی .


اگر نیستم من ستم یافته
چو آهن ببوته درون تافته .

فردوسی .


دست عدل تو ستم یافته را
راست چون موی درآرد ز خمیر.

سوزنی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.