سحر
نویسه گردانی:
SḤR
سحر. [ س ِ ] (ع مص ) جادوی کردن و فریفتن . (غیاث اللغات ). جادویی نمودن و فریفتن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). جادویی کردن . (ترجمان القرآن ). جادوی کردن و فریفتن . (تاج المصادر). || مشغول کردن کسی را بچیزی . (منتهی الارب ). صرف کردن کسی را از چیزی . (از اقرب الموارد). || محتاج و با علت کردن . (منتهی الارب ). || دلجویی کردن و ربودن عقل کسی بگفتار یا به نگاه . (اقرب الموارد). || دور شدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.