اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سحور زدن

نویسه گردانی: SḤWR ZDN
سحور زدن . [ س َ زَ دَ ] (مص مرکب ) سحوری زدن :
اولاً وقت سحر زن این سحور
نیمشب نبود گه این شر و شور.

مولوی .


من هم از بهر خداوند غفور
میزنم بر در به امیدش سحور.

مولوی .


|| ضرب سحور :
تا بجوشد زین چنین ضرب سحور
در دُرافشانی و بخشایش بحور.

مولوی .


رجوع به سحوری زدن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.