اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سحی

نویسه گردانی: SḤY
سحی . [ س َ حا ] (ع اِ) سحاء. سحاءة :
خدای ما سوی ما نامه ای نبشت شگفت
نبشته هاش موالید و آسمانْش سحی .

ناصرخسرو (دیوان چ کتابخانه ٔ طهران ص 454).


سایه ٔ عدل او کشیده طناب
نامه ٔ فتح او گشاده سحی .

ابوالفرج رونی .


رجوع به سحاء و سحاءة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
سهی پایه . [س َ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) کشیده . راست بالا : درختی سهی پایه در باغ شرع زمینی به اصل آسمانی به فرع .نظامی .
سهی سرو. [ س َ س َرْوْ ] (اِ مرکب ) سرو راست . سرو کشیده . || قامت بلند. قامت راست : سهی سروش از خم کمان دار شدتهی گنجش از در گران بار شد. ...
سهی قامت .[ س َ م َ ] (ص مرکب ) بلندبالا. بلندقامت : شنیدم سهی قامت سیم تن که میرفت و میگفت با خویشتن .سعدی .
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.