گفتگو درباره واژه گزارش تخلف سخت جان نویسه گردانی: SḴT JAN سخت جان . [ س َ ] (ص مرکب ) سنگدل و بیرحم . (آنندراج ) (غیاث ) (مجموعه ٔ مترادفات ص 74) : سختی ره بین و مشو سست ران سست گمانی مکن ای سخت جان . نظامی .|| سختی کش . (مجموعه ٔ مترادفات ص 209). که تعب و رنج بسیار کشد. که مصیبتهای سخت تواند کشید. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه واژه معنی جان سخت جان سخت . [ س َ ] (ص مرکب ) دیرمیر. آنکه بسختی جان دهد. که با بسیاری شکنجه و عذاب و دردها دیر میرد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود