اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سخت دل

نویسه گردانی: SḴT DL
سخت دل . [ س َ دِ ](ص مرکب ) کنایه از بی مهر و سنگدل . (آنندراج ). ظالم .(مجموعه ٔ مترادفات ص 241). غلیظ القلب :
دلیری سیه نامه ای سخت دل
ز ناپاکی ابلیس از وی خجل .

سعدی .


ای سخت دلان سست پیوند
این شرط وفا بود که بی دوست ...

سعدی .


ای سخت دل تا به این اطفال هیچ رحم نکنی . (تاریخ قم ص 250).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۴ ثانیه
سخت دل . [ س َ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهار اویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع در 18 هزارگزی شمال باختری قره آغاج و 7 هزار و پا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
دل سخت . [ دِ س َ ] (ص مرکب ) سخت دل . قاسی . قسی . دل سنگ : آن سست وفا که یار دل سخت منست شمع دگران و آتش بخت منست . سعدی .جبّار؛ دل سخت بی ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.