اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سخت رویی

نویسه گردانی: SḴT RWYY
سخت رویی . [ س َ ] (حامص مرکب ) پررویی و سماجت . مقاومت . پایداری :
چو پی سست وپوشیده شد استخوان
دگر قصه ٔ سخت رویی مخوان .

نظامی .


نه زآن سرما نوازش گرم گشتش
نه دل زآن سخت رویی نرم گشتش .

نظامی .


چه بایداینهمه اندیشه کردن
نشاید سخت رویی پیشه کردن .

نظامی .


چو سندان کسی سخت رویی نکرد
که خایسک ِ تأدیب بر سر نخورد.

سعدی .


تا بروی سخت ما صائب سر و کارش فتاد
توبه کرد از سخت رویی سیلی استاد ما.

صائب (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.