اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سختی کشی

نویسه گردانی: SḴTY KŠY
سختی کشی . [ س َ ک َ/ ک ِ ] (حامص مرکب ) رنج بری . تحمل مشقت :
بسختی کشی سخت چون آهنم
که از پشت شاهان روئین تنم .

نظامی .


نه ایم آمده از پی دلخوشی
مگر کز پی رنج و سختی کشی .

نظامی .


کزین آمدن شه پشیمان شده ست
ز سختی کشی سست پیمان شده ست .

نظامی .


نداند کسی قدر روز خوشی
مگر روزی افتد بسختی کشی .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.